اشک های بی صاحب
نمیدانم اشک های غلتیده از گونه هایم را در عزای دختر رسول به چه کسی نشان دهم؟!
به امیری که
دستان خیبر گشایش را به ریسمان جفا بسته اند یا به کودک شاهد کوچه ی تنگ و سیلی خوردن مادر، یا به حسینی که دور بستر خالی مادر طواف می کند،یا به دختر بچه ی خانه دار خانه ی بی رونق علی؟!
چه کسی صاحب عزاست؟
شاید باید اشک چادر خاکی مادر را گرفته و با گوش
هایم را به صاحب عزای غریب زمان نشان دهم! صاحب عزایی که کسی نیست اشکهایش را پاک کند. دلداریش دهد...هنگام غش کردن زیر بغل هاش را بگیرد...
چه صاحب عزای غریبی!! صاحب عزایی که
با گوشه ی چادر اشک های مخلوط به خونش را پاک می کند....
خوشا به حال کسی که این صاحب عزا، صاحبش باشد.
Design By Ashoora.ir & Bi simchiمرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ